تعداد بازدید :
تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 92/10/23
" طنز علم باثروت
شیخ را گفتند : علم بهتر است یا ثروت؟
شیخ بی درنگ شمشیر از میان بیرون آورد و مانند جومونگ مرید بخت
برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت: سالهاست که هیچ
درازگوشی بین دو راهی علم و ثروت گیر نمی کند..... مریدان در حالی که انگشت به
دندان گرفته و لرزشی وجودشان را فرا گرفت ،گفتند: یا شیخ ما را دلیلی
عیان ساز تا جان فدا کنیم .....
شیخ گفت:در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب میرفتیم،
دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم... حالا او پورشه دارد؛من پوشه
... او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحانی... او عینک آفتابی من عینک
ته استکانی... او بیمه زندگانی من بیمه خدمات درمانی...
او سکه و ارز...من سکته و قرض....
سخن شیخ چون بدینجا رسید مریدان نعره ای جانسوز از جگر برکشیدند
و راهی کلاسهای (میلیونر شدن دریک شب) گردیدند ....

ارسال توسط روح الله حسنی