تعداد بازدید :
تاریخ : یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/10/19
دیر کرده بود. هیچ وقت برای نماز جماعت دیر نمی آمد.نگرانش شدند و رفتند دنبالش.دیدند بچه ای را سوار کولش کرده و برایش نقش شتر را بازی میکند.گفتند:از شما بعید است،نماز دیر شده
رو به بچه کرد و فرمود: شترت را با چند گردو عوض میکنی؟
بچه چیزی گفت.
فرمود: بروید گردو بیاورید و مرا بخرید.
کودک میخندید؛ پیامبر هم....
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت
میلاد پیامبر مهربانی ها و عطوفت و صادق آل محمد مبارک
ارسال توسط روح الله حسنی