در مسیر نورانی پیاده روی اربعین به کربلای معلی کرامات و زیبایی هایی را مشاهده کردم که نقل آن خالی از لطف نیست...
1- رفقای هیئت ثارالله تهران که جهت پذیرایی از زائران در کربلا مستقر بودند ، برای بنده تعریف می کردند که چندین روز قبل از اربعین یکی از شیعیان عراق از خادمین موکبهای(مکانهایی برای پذیرایی و اسکان زائرین ) نزدیک حرم در اثر سوختگی ناشی از آب جوش ویا روغن داغ(تردید از بنده هست)؛ کل پاهاش بشدت دچار سوختگی شدکه از شدت سوختگی و درد ، توان کار و خدمت در موکب براش ممکن نبود . لذا یه شبی وارد حرم حضرت سیدالشهدا(ع) میشه و درکنار قبور 72 تن شهید ، خطاب به جناب حبیب بن مظاهر( شیعیان عراق حبیب بن مظاهر رو منشی امام حسین (ع) می دونن) ، گفت : حبیب به اربابت بگو مهمانان اربعینش دارن میان ، من هم می خوام به مهمانانش خدمت کنم . به اربابت بگو تا فردا پاهام باید خوب شه . فردا صبح وقتی از خواب بیدار شد اثری از سوختگی در پاهاش نبود .
2- در مسیر نجف اشرف به کربلای معلی بعضی از خادمین شیعه عراقی پاهای زائرین رو با آب گرم میشستن و ماساژ میدادن اما یکی از این افراد بعد از این اعمال ، آب رو تو یه بشکه بزرگی جمع می کرد !!!. سوال شد که چرا این کار رو انجام میدی ، گفت : من کشاورزم و این آبهایی که از شستشوی پای زائرین جمع کردم رو برای زمینهای زراعی ام ذخیره می کنم تا به تبرک آن محصولم فراوان و روزی ام زیاد شه .
3- یکی از شیعیان عراق می گفت : امسال برای پذیرایی از زائرین چیزی نداشتم ، لذا تنها دارایی وسرمایه زندگی ام که خونه ام بود رو فروختم وبه مدد امام حسین از زائرین پذیرایی کردم اما به حتم به شما میگم که تا سر سال نشده حتما ارباب خونه ام رو به من بر می گردونه .
4-نقل از یکی از دوستان روحانی : جوان وهابی در حرم شیعه شد و علتش رو خودش بیان کرد که : پدر و مادرش بچه دار نمی شدن نذر کردن اگه خداوند بچه ای به اونها بده ، در سنین جوانی در مسیر اربعین در راه خدا منفجرش کنن . بعد مدتی خدا فرزندی به اونها داد . وقتی به سن جوانی رسید قصد اجرای نذر رو داشتن . لذا به بدن فرزندشون کمربند انتحاری وانفجاری بستن و راهی مسیر بین نجف اشرف و کربلای معلی کردن . خود این پسر وهابی تعریف می کرد: می خواستم خودم رو در مکان پر ازدحام وشلوغ منفجر کنم لذا سعی کردم حتی الامکان به کربلا نزدیک تر شم چون ازدحام بیشتر بود . اما در مسیر خسته شدم ودر گودالی برای استراحت نشستم . در همین حین خوابیدم . خواب دیدم قیامت شده و نوبت رسیدگی به عمل من شد . به من گفتن: تو قاتل زائرین حضرت حسین(ع) هستی و باید مجازات شی . در همین حین ملکی گفت : این شخص اگر چه قصد کشتار زائرین حسین(ع) رو داشته اما هنوز قتلی مرتکب نشده اما هنگامی که در گودال در حال استراحت بوده باد ؛ غبار پای زائرین حسین(ع) رو به بدنش رسانده و بدنش بوی حسین میده ؛ او را عفو کنید . این شخص وهابی میگه : از خواب بیدار شدم تمام لوازم انفجاری رو تو همون گودال انداختم و به سمت حرم سیدالشهدا دویدم .
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق میکند
از نوع ویژگی دعا زیر قبهاش
معلوم میشود حرمش فرق میکند
من از "حسینُ منّی" پیغمبر خدا
فهمیدهام حسین همهاش فرق میکند