زمین افتادن چه زیباست وقتی برای بوسیدن پای مادر باشد....
وَقَضَی رَبُّکَ اَلَّا تَعبُدُوا اِلَّا اِیّاهُ وَ بالوَلِدَینِ اِحسَاناً (اسرا /23)
وخداوند تبارک امر نمود که جر او کسی را نپرستید و به والدین خود احسان کنید(اسرا/23) .
تفسیر : خداوند مهمترین امر بعد از ایمان به خود و پرستش و عبادت را ، احسان به والدین مقرر کرده.
امام صادق (ع)فرمود : مراد از «احسان» در این آیه این است که مومن باید مراقب زندگی والدین خود باشد و نیاز های آنان را «قبل از بیان» برآورده کند.
قال رسول الله (ص)«مَن زارَ قَبرَ أبَوَیهِ أو اَحدِهما فى کُلّ جُمُعَةٍ غُفِرَ لَه وکُتِبَ عِندَ اللّهِ بارّاً»
کسى که در هر جمعه به زیارت قبر پدر ومادرش یا یکى از آنان برود، هم گناهش بخشیده می شود و هم نزد خداوند نیکوکار به حساب می آید.
پیامبر(ص) فرمود:
کسی که پای مادرش را ببوسد؛مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است.
روزی حضرت موسی عرض کرد خدایا میخواهم بدانم همنشین من در بهشت کیست؟ خداوند مرد قصابی را معرفی کرده و آدرس او را داد. موسی تعجب کرد که مگر یک قصاب چه میکند که همتای موسی در بهشت است. رفت و از نزدیک مراقب کار او بود. دید کسب و کار معمولی دارد و کار خاصی نمیکند. شب شد، دکّان قصابی را بست. موسی نزدیک رفته و خود را غریب معرفی کرد تا شب مهمان او باشد و ببیند شب تا صبح چه میکند که چنین مقامی دارد، زیرا در روز که کار و عبادت خاصی ندارد.
قصاب پذیرفت و به خانه او رفتند. موسی دید قصاب، قفس مانندی را که با طناب آویزان کرده بود پایین آورد و پیرزنی را که در آن بود تمیز کرده و لباسش را عوض کرد. و سپس با قاشق به دهانش غذا گذارد. بعد به موسی گفت: این مادر من است و شبها کار من همین است و چند سال است که این کار را انجام میدهم و چون مادرم خیلی ضعیف است، برای حفظ او از حیوانات و خطرات، در قفس مانندی گذاشته و از سقف آویزان میکنم.
موسی گفت: مادرت حرف هم میزند؟ قصاب گفت: نه، ولی گاهی خیلی آهسته و کوتاه در گوشم دعایی میکند. موسی پرسید: چه دعایی میکند؟ قصاب گفت: میگوید پسرم؛ خدا تو را در بهشت همنشین موسی قرار بدهد. حضرت موسی خود را معرفی کرده و گفت: دعای مادرت مستجاب شده چرا که خداوند به من چنین وحی کرده که این قصاب همنشین تو در بهشت است .
مــــهم نیســـت چـــه سنــــی داری. . . .
. . . . . .هنــــگامـــ "ســــلامــــ" کــــردن
. . . . . . . ."مـــــــــــادرت" را در "آغـــوش" بگـــــــــیر. . . .