15 توصیه برای زندگی مومنانه از زبان حاج اسماعیل دولابی
1- هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2- زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3- اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4- گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5- موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6- اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7- تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8- هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
9- تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
10- با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11- خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12- لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13- ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از خدایت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14- دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”
15- هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا”، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله”را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
حسن روحانی :
سالهای اول انقلاب دغدغه ما این بود که مبادا یک دستگاه ویدئویی وارد کشور شود، چون اگر وارد کشور شود و با سیمی به تلویزیون وصل شود، دیگر چگونه ایمان برمیگردد و هویتها را حفظ میکنیم. دیدیم آمد و به همه خانهها رخنه کرد و بر ایمان جوانهایمان نه تنها اثر منفی نگذاشت بلکه بر حضور آنها در مساجد و تظاهرات انقلابی و راهپیماییها بیشتر شد و به جبهه دفاع از کشور رفتند و افتخار آفریدند »
خاتمی : باید سرود صلح نواخت!!!!!!!!!
خاتمی در جدیدترین نطقش گفت : باید سرود صلح نواخت .
آقای طرفدار صلح ؛ چرا سال 88 که نمایش دمکراسی واقعی (حضور 40 میلیونی مردم در پای صندوق های رای) رو به کام ملت تلخ کردید سرود صلح نسرودید ؟؟؟!!!!
چرا وقتی کشور توسط شما و دوستانتان دچار بحران شد سرود صلح نخواندی ؟؟؟!!!
چرا اون روزی که جوانان کشور رو فریب دادید و به بهانه تقلب به خیابانها کشاندید و25 بسیجی رو مظلومانه به شهادت رساندید سرود نخواندی؟؟؟!!
چرا هرچی به شما می گفتند که کشور به لبه پرتگاه نبرید گوش ندادید ؟؟؟!!!
چرا ندای ولی زمان رو نشنیدید و فقط صدای اسرائیل و آمریکا رو می شنیدید؟؟؟!!!
ضمنا زمزمه هایی حاکی از آن است که ایشان برای حضور در برنامه سالگرد امام خمینی (ره) تدارک ویژه ای دیده اند .
از همین جا به شما اخطار میکنیم که اگه بخواهید دوباره برگردید و جایی برای فتنه انگیزی مجدد پیدا کنید؛ داغ عاشورا 88 رو رو سر شما خالی میکنیم . فقط بنشینید سر جاتون تا.......................
به یاد همه شهدای فتنه 88 که از نزدیک شاهد مظلومیتشان در آن ایام در تهران بودم و چه زیبا فرمود مولای بسیجیان که : شهدای فتنه افضل شهدای انقلاب هستند
به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!» لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز !!!»
سلام . چند دقیقه وقتتو به امام زمانت میدی ؟
سلام «حضرت صاحب(عج)»
میدانی چرا گفته ام سلام ؟!!
چون سلام یعنی دلم برایت تنگ شده .
سلام یعنی هرجمعه ندبه ات خوانده ام و نیامدی .
سلام یعنی دیگر امیدی به دعای فرج من نیست چرا که
عقال گناه دعایم را بی اثر کرده .
سلام یعنی دوستت دارم با همه بدی هایم .
سلام یعنی خودت برای ظهورت دعاکن.
سلام یعنی خسته ام از بی تو بودن .
سلام یعنی بیا ای طلوع بهاران ......
قال الصادق (ع) :
لَو ادرَ کتُهُ لَخَدَمتُهُ ایامَ حَیاتی
امام صادق(ع): اگر مهدی (ع) را درک می کردم تمامی روز های عمرم را به خدمت او می پرداختم.
علی بن مهزیار اهوازی می گوید:
وقتی که در مسجد الحرام فرستاده حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) را زیارت کردم
از جمله از من پرسید که دنبال چه هستی؟؟
عرض کردم: دنبال امامی که از اهل عالم محجوب وپوشیده است.
فرمود: ایشان از شما محجوب نیست بلکه پرده ی اعمال بد شماست که او را پوشانده است.
*[ میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ...... ]*
جهت تعــجیل در فــرج امام زمان قبل ازصـــــلوات... باید کمی در آدم شدنــمان تعجــیل کنیم ...
......................................................................................
" سه گام عملی برای تعجیل فرج حضرت صاحب(عج) "
1-- ترک گناه : به آیت الله العظمی بهجت(ره) عرض کردند برای تعجیل فرج چه عملی انجام دهیم که ایشان فرمودند : گناه نکنید
2- گریه وندبه : در روایت ازامام صادق (ع) داریم که فرمود : خداوند به واسطه گریه قوم بنی اسرائیل جهت گشایش و نجات از ظلم فراعنه ، بعثت موسی نبی را 170سال تعجیل فرمود. وهمچنین فرمود :
« اگر شما شیعیان نیز چنین تضرع و زاری کنید ( و فرج ما را بخواهید)، خداوند فرج ما را می رساند؛ ولی اگر دست روی دست بگذارید ( و بی اعتنا بمانید)، وقتی کار به نهایت رسید، گشایش فرا می رسد.»
3-- دعا برای فرج امام زمان (عج) : قالَ الصّادِقُ(ع):أفضَلُ الاعمالِ انتِظارُ الفَرَج . برترین اعمال انتظار فرج است .ذکر صلوات با تتمه «وعجل فرجهم» ، مفید فایده است
.....................................................................................
" چگونه از یاران آن حضرت باشیم "
امام صادق (ع) : مَن سَرَّهُ أن یَکونَ مِن أصحابِ القائِمِ فَلیَنتَظِر وَلیَعمَل بِالوَرَعِ ومَحاسِنِ الأَخلاقِ وهُوَ مُنتَظِرٌ
هرکه دوست دارد از یاران قائم باشد، پس باید انتظار کشد و ، تقوای شدید و اخلاق نیک را در پیش گیرد
مثل این پیرمرد قفل ساز باشید!
یکی ازعلما، آرزوی زیارت حضرت بقیة الله (عج) را داشت و از عدم موفقیّت خود، رنج می برد. شب های چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.
مدت ها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد وتوسل شد، چله ها نشست و ریاضت ها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداری های فراوان و مناجات های سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید.
روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان (ع) برای تو ممکن نیست مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توان فرسا را بر خود هموار کرد، و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیة الله (عج) در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل ساز نشسته اند، هم اکنون به خدمت حضرت شرفیاب شو!» با اشتیاق از جا برخواست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید حضرت ولی عصر (عج) آنجا نشسته بودند و با پیرمرد گرم گرفته و وبامحبّت با پیرمرد سخن می گفتند. همینکه که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند. در این حال، دید پیر زنی ناتوان و قد خمیده عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیر مرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است. گفت: خواهرم! این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد زیرا پول کلید آن بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید را می سازم و ده شاهی قیمت آن خواهد بود!
پیرزن گفت، نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید. شما را دعا می کنم.
پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم مسلمانم، چرا مال تو را ارزان بخرم و حقت را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم.
پیر مرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همینکه پیرزن رفت امام به من فرمودند:
«آقای عزیز! دیدی؟! و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متصل شدن سودی ندارد عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه ی این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام زیرا این مرد، دیندار است، و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی می کنم و احوالپرسی می کنم.
" چگونه دین خود را در آخر الزمان حفظ کنیم "
امام صادق(ع) فرمود:نگه داشتن ایمان در آخر الزمان، مثل نگه داشتن ذغال گداخته در کف دست است
«به زودی شبههها شما را احاطه میکند و شما بدون پیشوای هدایت میمانید. از آن شبهات کسی نجات نمی یابد مگر کسی که دعا کند و دعای غریق را بخواند.»
عبدالله بن سنان سوال کرد:
«دعای غریق چگونه است؟»
امام فرمود این دعا را زیاد بخوانید: " یا اَللهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمِ؛
یَا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِک "
همچنین زراره از وجود مقدّس امام صادق(ع) پرسید که شیعه در زمان غیبت مولا و صاحب عصر، حجّة بن الحسن (ع) چه دعایی بخوانند و حضرت(ع) فرمودند:
اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نفسَک فانّک اِنْ لَم تُعَرِّفْنی نَفسَکَ لَمْ أعرفْ نبیّک
اَللّهم عَرِّفْنی رَسُولَکْ فانّک اِنْ لَم تُعَرِّفْنی رَسُولَکْ لَمْ أعرفْ حُجَّتَک
اللهم عَرِّفْنی حُجَّتَک فانّک اِنْ لَم تُعَرِّفْنی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دینی
خدایا! خودت را به ما بشناسان که ما عارف تو باشیم و تو معروف ما، زیرا اگر تو را نشناسیم، پیغمبر تو را نمیشناسیم؛ خدایا! پیغمبرت را به ما بشناسان که اگر پیامبر تو را نشناسیم، امام را نمیشناسیم؛ خدایا! امام را به ما بشناسان که اگر امام را نشناسیم، از دینمان منحرف و گمراه میشویم.
پدر حضرت آیه الله العظمی سیستانی مرحوم سید حسین سیستانی چندین سال در مشهد مقدس به کارهای مختلف و راههای مختلف پرداخت تا که امام زمان(عج) را ببیند .سالها در مشهد مقدس بر این رویه پشت کار داشت تا اینکه روزی به او خبر دادند سیستانی اگر می خواهی حضرت را ببینی برو به آن نقطه شهر در خانه ای حضرت هستند.
دوان دوان رفت و وارد ان حیاط مذکور شد دید جنازه ای بر زمین افتاده حضرت ایستادند وجود نازنین حضرتش خود بر ان جنازه نماز خواندند و برایشان گریه کردند(خوش به حالش)
سید حسین می گوید مانده بودم خدایا این جنازه کیست؟؟
تا خواستم از محضرشون سئوال کنم که فرمودند: سید حسین این زن را می بینی که ما بر او نماز خواندیم!!
این زنی است که در سالهایی که رضا خان کشف حجاب می کرد از ترس اینکه بیاید بیرون و خدای نکرده از او کشف حجاب کنند از او و نامحرمی موی او را ببیند کل آن ایام را از خانه بیرون نیامد.
نمی خواهید اینقدر دست و پا بزنید که مرا ببینید
همین قدر مطیع امر مولا باشید ما به دیدنتان می آییم
همین قدر مقید به دین اسلام باشید ما به دیدارتان می آییم
........................................................................................
به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم
کاش می شد که خدا
اجازه ظهورت می داد
کاش می شد
که در این دیار غربت
ومیان موج غمها
به سکوت سرد وسنگین
رخصت خاتمه می داد
کاش می شد
جمعه ما
شاهد ابروی زیبای تو می شد
کاش می شد
تو هم از انتظار خسته شوی و
برای فرج دعا کنی
کاش می شد..
.
أللَّهُمَّ عَجّل لِوَلِیکَ الفَرَجَ وَالعَافِیةَ وَالنَّصرَ وَاجعَلنَا مِن خَیرِ أعوَانِهِ و أنصَارِِهِ وَالمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیهِ
وفات حضرت زینب
حضرت زینب سلام الله علیها ملقب به، عقیله بنی هاشم و عقیلة الطالبین بود.عقیله،زن کریمه را می گویندکه دربین فامیل بسیار عزیزودرخاندان خودارجمند باشد.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها در پنجم جمادی الاول سال پنجم یا هفتم هجری، در شهر مدینه به دنیا آمد. وقتی ایشان متولد شد، حضرت زهراسلام الله علیها، اورا نزد حضرت علی علیه السلام آوردوبه آن حضرت فرمودندکه نامی بر این مولود بگذار. حضرت فرمودندکه من بر پیغمبر خدا سبقت نمیگیرم. دراین موقع رسول خداصلوات الله علیه به سفر رفته بودند وقتیاز سفر برگشتند، علی علیه السلام به ایشان عرضه داشت که خدا به دخترت زهرا(سلام الله علیها)، دختریداده شما نام اورا تعیین فرمائید. پیغمبر صلوات الله علیه فرمودند: فرزندان فاطمه، فرزندان من است واختیارشان با پروردگاراست. لذامنتظر وحی خدا میباشم. در همان وقت جبرئیل نازل شد وعرضکرد: خدا تورا سلام میرساند ومیفرماید نام این نوزادرا«زینب » بگذار زیرا ما در لوح محفوظ این نام را برای این مولود نوشتهایم.
فضایل حضرت زینب(س)
1)حضرت زینب(س) چهره ای نورانی همچون ماه داشت. پیامبرصلوات الله علیه در هنگام تولد اوفرموده بود به همه حاضرین وغائبین امتم بگوییدکه این دختر را محترم بدارندکه نمونه ونماینده خدیجه کبری سلام الله علیهااست .
2)حضرت سجاد علیه السلام در وصف عمهاش زینب سلام الله علیها فرمود:«انت بحمدالله عالمة غیر معلّمة، فهِمة غیرُ مفهمة؛عمه جان! به حمدالله،دانش تو،دانشی الهی است وفهمی که در قلب شریف تووجود داردازمنبع فیض الهی است» ایشان به مدت پنج سال،وجود مبارک پیامبر اکرم صلوات الله علیه و فاطمه زهرا سلام الله علیهارادرک نمودندواین پنج سال، فرصتی بودکه از نور وجوداین دودردانه زمان، بهره گیرد،دردامان پر مهروعطوفت آنان رشد نماید،از جرعههای معرفت سیراب شود وحدیث صبر واستقامت در دفتر وجودش بنگارد.
3)هنگام تولد حضرت زینب سلام الله علیها، رسول خدا صلوات الله علیه اورا بوسید وصورت به صورتش گذاشت وفرمود:جبرئیل، به من خبر دادهکه این دختر،در مصیبتها وبلاها وشدائد، شریک حسین علیه السلام من است. هرکس بر زینب گریه کند،اجر وثوابش مانندکسی است که بر برادرانش حسن علیه السلام وحسین علیه السلام گریه نموده باشد.
فعالیت های سیاسی واجتماعی
آن حضرت،در طول حیات خود، همراه باامامان زمان خویش در مسائل سیاسی واجتماعی شرکت فعال داشت وتا آخرین لحظات درکنارآنها بود.
← نیابت از امام حسین(ع)
از ویژگیهای حضرت زینب سلام الله علیها، نیابت از امام حسین علیه السلام میباشدواز جمله القاب آن مخدره نائبة الحسین است. این ویژگی مخصوص زینب کبری(س) بوده است.
← همراهی در سفرکربلا
هنگام حرکت به سوی کربلا، همراه برادر عازم این سفر پر بلا شد تا برادرش رادرانجام امر الهی با صبر واستقامت یاری کند. حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام، در واپسین لحظات عمر شریف خود سفارشاتی به خواهر نمود ورسالت تبلیغ واقعه کربلا را بر دوش ایشان گذارد و زینب کبری سلام الله علیها هم در انجام رسالت خویش زرهای کوتاهی نکرد وهر چه در توان داشت به کار برد تا اسلام زنده بماند.
← پس ازشهادت برادر
مهمترین خدمت حضرت زینب سلام الله علیها، پس از شهادت امام حسین علیه السلام هدایت ورهبری، حفاظت ومراقبت از اسراء، دلداریدادن به شهید دادهها وهمچنین حفاظت از جان امام سجادعلیه السلام ورساندن پیام عاشورا و شهداءکربلاء به گوش جهانیان بود. اوبا خطبه هایخود توانست از اسلام وحیثیت آن دفاع کند وپاسخ گوی یاوه سراییهای یزید ویارانش باشد. ایجاد تحول وانقلاب در کوفه و شام وجاهای دیگر، وبسیاری ازکارهاکه حضرت زینب کبری سلام الله علیها در جریان اسارت انجام داد، تنها بخشی از خدمات آن مخدره در قیام عاشوراء بود، اگر زینب کبری سلام الله علیها آن خدمات ارزنده را به اسلام ارائه نمیداد، نهضت عاشورا، راهبری پس از شهادت سیدالشهداء نمیداشت، اسرا وخصوصاً اطفال، جانشان در خطر قرار میگرفت وامام سجاد علیه السلام که جانشین امامت بعد از امام حسین علیه السلام بود از خطر مرگ حفظ نمیشد وپیام کربلاء به شهرهای دیگر ابلاغ نمیشد ودر نتیجه نهضت عاشورا، پایان خوب وپیروزمندانهای نمیداشت.
وفات حضرت زینب (س)
عمر شریف این بانوی بزرگوار، 56 سال بود.در آخر عمرایشان در مدینه منوره، قحطی پیش آمد. شوهرایشان، جناب عبدالله بن جعفر مزرعهای در شام داشت. ناچار به اتفاق اوبه شام حرکت کردند ودر آنجا حضرت زینب سلام الله علیها از دار دنیا رفت. قبر شریفش هم در همان محوطهای که متعلق به عبدالله بن جعفر بود دفن گردید. وفات آن مخدره، در چهاردهم ماه رجب در سن 62 گفته شده است وبعضی پنجم ماه رجب 62 را به عنوان تاریخ وفات ایشان ذکرکرده اند.
قبر ایشان
درخصوص مکان وقبر آن حضرت اختلاف است. در جنوب شرقی دمشق در هفت کیلومتری آن، شهری وجود دارد به نام شهر زینب. این محله راویه نام دارد، بدون تردید محل دفن شخصی به نام امالکلثوم است. اما بین علما اختلاف نظر وجود داردکه این شخص کیست؟
الف)عدهای میگویند آنکه در راویه دفن است، یکی از امامزاده هاست ولی زینب کبری نیست. برخی دیگر می گویند امالکلثوم ،کنیه حضرت زینب است وراویه قبر زینب کبری است. عدهای دیگر از علما نظرشان بر این است که زینب کبری در مدینه مدفون میباشد. مرحوم سید محسن امین در جلد سی وسوم اعیان الشیعه چنین نظری دارد.
ب) روایاتی هم درکتاب های طراز المذهب، بحر المصایب، انوار الشهاده وجود داردکه یه استناد آنها میتوان گفت که زینب کبری سلام الله علیها در هفت کیلومتری دمشق، در روستای راویه مدفون است. ولی به هر حال، هنوز هم محل دفن ایشان، محل اختلاف میان علما است.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یک تن شهید گشته و یک تن اسیر شد
یک تن به خاک مانده و یک تن سفیر شد
یک تن نشان نیزه و شمشیر و تیر شد
یک تن کنار کشته صد پاره پیر شد
یک تن امیر آمد و یک تن امیر شد
بر خیل اشک و آه سپهدار زینب است
چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کی جان پناه زینب و اطفال بی پناه
راحت بخواب چون که پرستار زینب است
کعبه در شور و شعف
مکه می گیرد شرف
قبله را قبله نما
آمده میر نجف
روز پدر را با یاد پدران شهدای کارمزد بزرگ گرامی میداریم ....
..........................................................................................................
احسان موسی نژاد پدر شهید موسی موسی نژاد
خضرالله جوانمرد پدر شهید ذبیح الله جوانمرد
محمد محمدی پدر شهید اسماعیل محمدی
محمد علی مهدوی پدر شهید آرمان مهدوی
نورالله نوروزنژاد پدر شهید غین الله نوروزنژاد
حیدر تقوایی پدر شهید جواد تقوایی
کاظم کاظمی پدر شهید شیرزاد کاظمی
قدرت الله فتحی پدر شهید نقد علی فتحی
روح الله کاظمی پدر شهید فتحعلی کاظمی
محمد هاشم کاظمی پدر شهید حسن کاظمی
مشهدی بابا عالیشاه پدر شهید علی عالیشاه
..............................................................................
هی دست میرود به کمرها یکی یکی
وقتی که میرسند خبرها یکی یکی
خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا
وقتی که میرسند پسرها یکی یکی
باب نیاز باب شهادت درِ بهشت
آنان که تا سحر به تماشای یادشان
قد راست میکنند پدرها یکی یکی
سیدحسن از کدام بیادبان ادب آموخت؟
سید حسن خمینی که هفته گذشته حضور او در همایشی در لرستان به دلیل برخی اعتراض ها لغو شده بود، در اظهاراتی کنایه آمیز گفت "بزرگترین راه مقابله با بی ادبان آراسته کردن خویشتن به ادب و اخلاق است".
این در حالی است که سخنرانی ناتمام سید حسن خمینی در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) در سال 89 ماجرای جالبی دارد .
به دنبال ناتمام ماندن سخنرانی سید حسن خمینی، او و حمید انصاری قائممقام موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی(ره) با وزیر کشور که نماینده دولت در برگزاری مراسم بود، برخورد زننده ای داشتند.
محمود نبویان در این باره گفت" وی [انصاری] یک کشیده محکم زیر گوش نجار زد و سیدحسن خمینی نیز به کمک انصاری آمده و ایشان هم دو کشیده زیر گوش وزیر کشور زدند و در ادامه نیز فردی با لگد ضربهای را به سردار نجار وارد آورد."